گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

گندم طلائی ما

بای بای جی جی

دختر ناز من...گندم طلایی خونه ی ما یکمی زودتر از پایان دوسالگی از بزرگترین وابستگیش جدا شد،جدا شدنی که دخترمونو یک مرحله جلو برد عبور از مرحله ی شیر خواری به خردسالی مدتی بود که به پیشنهاد اطرافیان والبته دکترش شیر روزشو کم کرده بودم و فقط موقع خواب شیر میخورد،اگه قبلش میخواست سرشو گرم میکردیم تا یادش بره تا اینکه چهارشنبه ساعت 10 صبح وقتی از خواب بیدار شد برای آخرین بار جی جی خورد و تــــــــــــــــموم یک کم قبل تر میخواستم صبر زرد بگیرم تا تلخ بشه وخودش دیگه درخواست نکنه اما راستش دلم نیومد،دلم نیومد از شیر مادر براش خاطره بد بسازم،دلم نیومد نسبت به چیزی که دو سال با لذت خورده بد بین بشه برای همین چسب زخم زدم و به گند...
31 فروردين 1394

روزت مبارک فرشته ی مهربان زندگی من

   گرامیداشت روز مادر، گرامیداشت فرشته ای آسمانی است که خداوند به هر انسانی در روی زمین یکی از آنها را هدیه داده است، فقط و فقط یکی که هیچ جایگزینی ندارد. فرشته مهربان زندگی من، روزت مبارک و چه زیبا گفت حسین پناهی: ...
20 فروردين 1394

نوروز نامه

سال 93 با همه ی خوبیها و بدیهاش تموم شد وچقدر از نظر من وبابا این سال به سرعت گذشت چون ی کوچولوی خوشگل خوشمزه داشتیم که در کنارش گذر زمان روحس نمیکردیم،وای که چقدر سریع گذشت از یک سالگی تا به الان انقدر ما تو سال گذشته برای هر کار گندمی شگفت زده شدیم و ذوق کردیم که من هر بار از خدا میخواستم کوچولومو در پناه خودش حفظ کنه و به هر که در آرزوی بچه دار شدنه این نعمت رو عطا کنه نمیدونم این خوبه که بچه های این دور و زمونه انقدر زود با تکنولوژی آشنا میشن یانه اما نمیتونم خوشحالی وذوق خودمو وقتی گندمم این قدر مسلط با موبایل کار میکنه رو پنهون کنم،چندوقت پیش از مامانم پرسیدم ماهم بچه گی هامون انقدر باهوش بودیم یا من مثل اون سوسک معروف دارم ...
17 فروردين 1394
1